تهران به روایت تاریخ (فرهاد زعفری هشجین)

azadi-4.jpg

Image_5.jpg

یکی از اعتقادات در رابطه با بخت گشایی این بود که وقتی فرد پنبه زنی را به داخل خانه برای کار می آوردند . منتظر می شدند تا پنبه زن به منظور انجام عملی برای مدتی دست از کار بکشد و در این هنگام فوراٌ دختر دم بخت خانه را دور از چشم پنبه بزن آورده و از توی کمان پنبه زنی عبورش می دادند و معتقد بودند که به زودی زه کمان وی پاره خواهد شد و به این ترتیب نیز بخت دخترشان باز می شود . در صورت پاره شدن چله کمان ، جازدن آن کار بسیار مشکلی برای پنبه زن ها بود و به همین خاطر پنبه زن ها سعی می کردند تا جایی که ممکن است کمانشان را رها نکنند تا دست هیچ دختری به آنها نرسد و باعث پاره شدن زه کمان آنها نشود .
برای بخت گشایی کار دیگری نیز می کرده اند و آن اینکه هر گاه درون خانه و یا در منزل همسایگان ، برای نذر گوسفندی می کشتند . مادری که می خواست هر چه زودتر دخترش به خانه بخت برود . چادر دخترش را به همراه مقداری پول و با یک کله قند به قصاب می داد و از وی می خواست که چادر دخترش را از درون روده گوسفندی عبور دهد و بر این اعتقاد بودند که دختر با سر کردن آن چادر ، به زودی بختش باز می شود

از دیگر معتقدات مردم برای بخت گشایی و همچنین برآورده شدن دیگر حاجات خویش ، دوختن پیراهن مراد بوده است . این مراسم به این شکل بود که در روز بیستم و هفتم ماه مبارک رمضان که روز قتل این منجم می باشد . زن ها آرایش کرده به مساجد می رفته اند تهرانی ها عموماٌ در مسجد شاه تجمع می کردند و با پارچه هایی که از قبل تهیه کرده بودند در بین دو نماز پیراهن مردا می دوختند و معتقد بودند که با پوشیدن این لباس کلیه حاجت های آنها از جلمه گشاده شدن بخت آنها برآورده خواهد شد و در بین بعضی از زنان این اعتقاد نیز بود که پارچه پیراهن ذکر شده را بهتر است که از پول حاصل از گدایی خریداری نمایند .

خواستگاری و بله بران

مراسم خواستگاری معمولاٌ بدین ترتیب بود که مادر داماد به چند تن از زنانی که کارشان پیدا کردن دختر بود می سپرد که اگر دختری را با شرایط مورد نظر وی در نظر دارند به وی معرفی کنند و یا درصدد پیدا کردن چنین دختری باشند . پس از مدتی یکی از زنان دختری را در نظر گرفته و به همراه یک یا چند تن از زنان خانواده داماد برای دیدن دختر مورد نظر سرزده به خانه او می رفتند دختر دم بخت بعد از مدتی با کاسه ای آب وارد اتاق خواستگاران می شد و آب را به آنها تعارف می کرد و پس از آن به کناری می نشست . در این هنگام یکی از خواستگاران که از همه با تجربه تر بود به طرف دختر رفته و چادر و یا چارقد دختر را کنار زده دستی به سر وی می کشید و موهای دختر را جابجا می کرد تا ببیند که مبادا دختر کچل باشد و موهاعاریه ای باشد . بعد از مطمئن شدن از موها ، شروع می کرد به بو کردن دهان و زیربغل و خلاصه تمامی بدن دختر ، که خدای ناکرده بوی بد ندهد . پس از انجام این تشریفات و مورد پسند واقع شدن دختر ، به خانه داماد برگشته و شرح ماجرا را توصیف می کرد و داماد نیز با شرحی که خواستگاران می دادند تصویر دختر را در ذهنش مجسم می کرد و آنگاه موافقت و یا عدم موافقت خود را اعلام می داشت .
در صورت موافقت داماد ، پدر وی به همراه چند تن از بزرگان فامیل به خانه دختر رفته و به اصطلاح شیرینی می خوردند فردای آن روز مادر و خاله و عمو و دیگر کسان نزدیک داماد برای بله برون به خانه عروس رفته و راجع به مهریه و شیربها و روز عروسی و مسائلی دیگر نظیر آن صحبت می کردند . پس از چند روز از خانه داماد هدایایی به وسیله چندین مجمع به منزل عروس فرستاده می شد که وسایل درون مجمع ها معمولاٌ عبارت بودند از : یک عدد انگشتر با حلقه طلا ، یک کاسه نبات ، دو کله قند ، تعدادی لباس برای پدر و مادر و خود عروس که بسته به فصول سال از جنس های مختلف انتخاب می شده است . البسه ای که برای عروس فرستاده می شد معمولاٌ عبارت بود از : یک چادر ، یک پیراهن ، یک تنبان با دامن ، یک جفت کفش ، دو جفت جوراب ، یک یا دو عدد چادر ، یک یا دو عدد پستان بند و زیرجامه همچنین مقداری از میوه های فصل و شیرینی نیز جزو اصلی این هدایا به شمار می آمده است

خرید عروسی

پس از خواستگاری و پسند طرفین و انجام مراسم بله برون ، را هر زمانی که طرفین موافقت کردند و مورد قبول واقع می شد و ایجاد اشکالی نمی کرد . جهت خرید وسایل عروسی تعیین می کردند . وسایلی که معمولاٌ در این زمان خریده می شد عبارت بود از : پارچه و با لباس دوخته شده ، آیینه و شمعدان ، وسایل آرایش عروس ، لباس های زیر برای عروس ، کفش و جوراب ، لوازم مربوط به سفره عقد و دیگر وسایل اینچنین ، نکته دیگر قابل ذکر آن که برای این خرید یک یا دو نفر از خانواده عروس و داماد انتخاب می شدند که معمولاٌ نیز در این خرید عروس و داماد شرکت نداشتند ( البته این قضیه جنبه همگانی نداشته و گاهی خود عروس و داماد شرکت می کردند ) و نمایندگان به سلیقه خود وسایل مورد نیاز را خریداری می کردند . در ضمن این نکته را نیز باید متذکر شد که خرج این دسته خریدها کلاٌ به عهده داماد بوده است .

جهازبران

چند روز قبل از عروسی و گاهی روز قبل از آن ، مراسم جهاز بران صورت می گرفت . برای جهاز بران چند نفر طبق کش به همراه چند قاطر اجیر می شدند تا وسایل جهیزیه عروس را به خانه داماد حمل کنند . علاوه بر طبق کش ها ، عده ای نقاره زن نیز استخدام می شدند تا در طول راه به هنرنمایی بپردازند . قبل از رسیدن گروه مزبور چند تن جلوتر به خانه داماد می رفتند و قسمتهایی از خانه داماد را که برای عروس در نظر گرفته شده بود ، نظافت کرده و به اصطلاح آب و جارو می کردند . هنگامی که جهیزیه در خانه داماد جای می گرفت . فردی از طرف خانواده عروس صورت اسبابی که آورده بودند را نشان داماد می داد و از وی بابت آنها رسیدی دریافت می کرد که به آن سیاهه می گفتند . علاوه بر آن دادن انعام به طبق کش ها و نقاره چی ها جزو وظایف داماد به حساب می آمد . طبق کش ها علاوه بر انعام مزبور اجازه داشتند که نقل ها و پارچه های کف طبق ها را که برای تزئین تدارک دیده شده بود را برای خود برداند . وسایل جهیزیه طبق توافقی که قبلاٌ بین خانواده های عروس و داماد صورت گرفته بود تهیه می شد . به عنوان مثال گاهی عبارت بود از : دیگ ، قابلمه ، ملاقه ، آبکش ، مجمع های مسی ، آفتابه لگن و اسباب دیگری همچون رختخواب ، متکا ، پشتی ، پرده ، سماور ، بلور و علاوه بر همه اینها ، آینه و قرآن جزو اصلی مهمترین وسایل جهیزیه به شمار می رفته است .

حنابندان

سه یا چهار روز به عقد مانده حنابندان انجام می گرفت که اولین آرایش عروس را انجام می دادند .

آرایش عروس ( بزک عروس )

پس از پایان استحمام عروس را با ساز و ذهل به خانه می آوردند و در این هنگام مشاطه ای که از قبل فراخوانده شده بود شروع به آرایش عروس می کرد .
آرایش های گذشتگان در فرهنگ های فارسی تحت عنوان ( هر هفت ) معرفی شده است و هر هفت یعنی لوازم آرایش زنانه که در قدیم عبارت بود از هفت چیز : سرخاب ، سفیدآب ، حنا ، وسمه ، سرمه ، زرک ، غالیه و خال ، بنابراین هر هفت کردن به معنی آرایش کردن است و مترادف آن نیز همان اصطلاح هفت قلم آرایش کردن می باشد

مراسم عقد کنان

مراسم عقدکنان را معمولاٌ در خانه عروس انجام می دادند و برای انجام این امر اتاقی را در نظر می گرفتند که مراسم عقدکنان در آن اجرا می شد . قبل از شروع مراسم چند تن از زنان خوش سلیقه و خوشبخت فامیل ، برای تزئین سفره عقد در اتاق مزبور حاضر می شدند و با ظرافت خاصی اسباب سفره را در سرجای خود می چیدند . اسباب سفره عقد عموماٌ عبارت بود از : نقل و شیرینی ، چند کله قند ، چند لاله یا جار ، گلابدان ، خنچه ، اسپند ، کاسه ای آب که رویش یک برگ سبز باشد و .... به هنگام عقد عروس را مقابل آیینه و رو به قبله می نشاندند و به هنگامی که عاقد در حال خواندن خطبه عقد بود لازم می دانستند که عروس خانم حتماٌ در آیینه نگاه کند تا بدین ترتیب بختش همچون آیینه صاف و روشن باشد و همچنین در موقع خواندن خطبه دو زن سپیدبخت دو سر پارچه ای سفید را گرفته و در بالای سر عروس نگاه می داشتند و زن سپیدبخت دیگری به نیت شیرین شدن زندگی عروس بر سر او قند می سایید و در این هنگام فرد دیگری با یک سوزن و نخ هفت رنگ جلو آمده و تعدادی کوک بر پارچه مزبور می زد . به هنگام این کار زیر لب می خواندند : دوختم ، دوختم ، زبان مادر شوهر ، خواهر شوهر ، جاری و پدرشوهر را دوختم .

بردن عروس

پس از جاری شدن خطبه عقد و مراسم عقد کنان چند ساعتی را به زدن ساز و رقص و شادمانی سپری می کردند . آنگاه چند نفر از خانه داماد با اسب سفیدی برای بردن عروس می آمدند . عروس را سوار بر اسب کرده و در جلوی آنها عمله جات طرب و پشت سر آنها نیز جاروکشان و سپس اسب عروس حرکت می کرده است . وقتی قافله عروس به خانه داماد می رسید باید داماد به پیشواز عروس می رفت و نارنجی به طرف وی پرتاب می کرد . اگر عروس می توانست نارنج را در هوا بگیرد نشانه آن بود که عروس بر سر داماد مسلط خواهد شد . هنگامی که می خواستند عروس را به خانه داماد ببرند پسربچه نابالغی را آورده و یک بقچه حاوی نان و پنیر را به وی می دادند و بچه موظف بود که این بقچه را به کمر عروس ببندد و با این نان و پنیر عروس را روانه خانه داماد می کردند . وقتی که عروس می خواست پایش را در آستانه در خانه داماد بگذارد . فندق یا گردویی را زیر پایش قرار می دادند تا به این ترتیب هر گونه طلسمی که برای عروس شده از بین برود در هنگام ورود ، عروس زیر لب می گفت یا عزیزالله ، به این نیت که عزیز شوهرش بشود و در این موقع داماد باید با بالای سر در خانه برود تا عروس از زیر پاهای او عبور کند تا بدین طریق در زندگی بر سر عروس مسلط باشد در موقع ورود داما به اتاق عروس نیز ، کفش های عروس را در بالای در قرار می دادند تا بدین ترتیب عروس بر سر داماد مسلط باشد . بعد از اینکه عروس به خانه داماد وارد شد زن های فامیل می آمدند و شروع به شادمانی می کردند . آنان بر سر عروس و داماد مانند سرعقد نقل و پول می ریختند و می گفتند که هر گاه از این نقل دختر دم بختی بخورد به زودی بختش باز می شود .
مسأله دیگر اینکه داماد نیز می تواند در این مجلس زنانه حضور داشته باشد و بر این عقیده بودند که در این شب داماد به تمامی زنان محرم می باشد .

پاتختی و مادر زن سلام

یکی از مجالسی که پس از عروسی به اجرا در می آمد مراسم پاتختی بود که بلافاصله بعد از شب عروسی و در اولین صبح برگزار می شد . در این مراسم عموماٌ نزدیکان عروس و داماد شرکت داشتند و عده ای مطرب نیز دعوت می شدند تا برای شادمانی مهمانان هنرنمایی و نوازندگی کنند . همچنین در صبح بعد از عروسی ، داماد موظف بود که با مادر زن خود ملاقاتی داشته باشد و از او به خاطر دختر پاکی که به او داده تشکر کند .

پاگشا

مراسمی بود که چهل روز بعد از عروسی در خانه مادر عروس برپا می شد و در آن عروس و داماد و فامیل های نزدیک دو طرف شرکت داشتند . برگزاری این مجلس به این علت بود که دو فامیل بیشتر با هم آشنا شود و نیز دختر بتواند بعد از گذشت زمانی دوباره به خانه مادرش بیاید .

آداب و رسوم در تهران قدیم

نوروز و پاشیدن آب به یکدیگر
در گذشته رسم بر این بود که در روز نوروز مردمان به یکدیگر آب می پاشیدند و شادمانی می کردند . ابوریحان بیرونی در این مورد می گوید : سلیمان باد را امر کرد که او را با وسیله آسمان پیمایش ، پرواز دهد در این هنگام پرستویی پیش آمده و بدو گفت : در این آسمان از برای من کاشانه ای است چند تخم در آن که امید من است . از آنسوتر رو که کاشانه مرا در هم مشکنی سلیمان خواهش او را پذیرفته و مسیر خود را کج کرد و از سوی دیگر رفت چون این کرد پرستو برای قدردانی ، از جایی مقداری آب آورد و بر روی سلیمان پاشید و یک ران ملخ نیز بدو داد . این ماجرا به روز نوروز اتفاق افتاد و همین شد سرآغازی برای به وجود آمدن این رسم که به هنگام نوروز مردمان به روی یکدیگر آب پاشیده و هدیه ها رد و بدل کنند

در مقابل این روایات ایرانیان نیز داستانی کهن دارند که از این قرار است : نخستین کسی که پیش از مسیح در گهواره سخت گفت « زو » از سلاطین پیشدادی ایران بود . در این هنگام قحطی و خشکی فراگیر بود و مردم در عسر به سر می بردند . و به همین خاطر « زو » در گاهواره به سخن آمده و از خداوند درخواست کرد که به مردم رحمت آورد . پس از درخواست وی باران بسیار فرود آمد و مردم و زمین ها سیراب گشتند . پس از این واقعه مردم این روز را نوروز نامیدند و هر سال فرا رسیدن آن را جشن گرفته و شادی ها کردند و بر روی یکدیگر آب ها پاشیدند .

پیشواز عید
حدود بیست روز مانده به فرا رسیدن نوروز ، کم کم بوی بهار و عید در کوچه و بازار و خانه و کاشانه می پیچید و جنب و جوش عجیبی سراسر جان مردم را فرا می گرفت . مردم همگی آستین همت بالا زده و به غبار روبی خانه و کاشانه مشغول می شدند غبار حاصل از گذشت سالی و سیاهی زمستان را از چهره ارسی ها ، طاقچه ها ، خورشیدی ها و از روی در و دیوار تمامی قسمت های خانه ، مطبخ خانه ، مهتابی ها ، اطاق های سه دری و پنج دری ، اطاق های زاویه ، پستوها ، راهروها ، هشتی ها و خلاصه همه جا ، پاک می کردند پدر و مادرها به فکر تهیه رخت عید بچه ها بودند و بچه ها از شوق لباس های تازه و گرفتن عیدی بیقرار ، بازار نیز رنگ دیگری به خود می گرفت و سر و صدای بسیار از سراسر بازار به گوش می رسید . از جلمه کاسبانی که از همه بیشتر سرشان شلوغ می شد کلاه دوزها ، بزازها ، رزازها و کفاش ها بودند در روزهای نزدیک عید ، عده ای به منظور کسب و شادکردن مردم ، با نام حاجی فیروز در کوچه و خیابان ها به راه می افتادند این افراد با چهره هایی که آن را سیاه کرده بودند و لباس های رنگارنگ بر تن و کلاهی به سر و به همراه داریه زنگی که در دست داشتند و نواختن آهنگ های خود اشعاری را نیز می خواندند که موجبات شادی مردم را فراهم می آورد . با انجام این کارها به در دکان ها و جلوی مردم رفته و بابت شادکردن آنها پولی دریافت می کردند از جمله اشعاری که حاجی فیروزها می خواندند این دو سه بیت از محبوبیت بیشتری برخوردار بود .
حاجی فیروزه ، بله سالی به روز ، بله
ارباب خودم سلام و علیکم ارباب خودم سرتو بالا کن
ارباب خودم اخماتو واکن
ارباب خودم بزبز قندی ارباب خودم چرا نمی خندی
حاجی فیروزه بله سالی یه روزه بله

تحویل سال نو
به هنگام تحویل سال همه اعضای خانواده جامه های تازه خود را پوشیده و دور سفره هفت سین گرد می آیند . پدر بزرگ و مادربزرگ در بالای سفره و پس از آنها پدر و مادر و فرزندان در کنار سفره می نشینند . عقیده بر این است که به هنگام تخویل سال همگی باید به آینه نگاه کنند و پس از آن بزرگترین فرد خانواده قرآن را برداشته و اندکی از آن را می خواند . قبل از تحویل سال همه اعضای خانواده دعای تحویل سال را بارها زیر لب زمزمه می کنند :
یا مقلب القلوب والابصار ، یا مدبر اللیل و النهار ، یا محول الحول و الاحوال ، حول حالنا الی احسن الحال .
از دیگر عقاید این است که آینه ای را به صورت خوابیده در سفره قرار داده و تخم مرغی را روی آن قرار می دهند و می گویند که به هنگام تحویل سال این تخم مرغ تکان می خورد . این عقیده از آنجا سرچشمه می گیرد که قدما می گفته اند کره زمین بر روی شاخ گاوی قرار گرفته است و هر گاه که گاو خسته می شود کره زمین را از یک شاخش به سمت دیگر پرتاب می کند و این مواقع همان زمان تحویل سال است هنگام تحویل سال توپی شلیک می شد که از صدای آن همه متوجه تحویل سال نو می شندند که از صدای آن همه متوجه سال نو می شدند و آنگاه همگی به روبوسی مشغول شده و فرا رسیدن سال جدید را به یکدیگر تبریک می گفتند و پس از آنکه بزرگترها عیدی های کوچکترها را که معمولاٌ سکه و یا اسکناس بوده است از لای قرآن کریم درآورده و به آنها می دادند . پس از آن ، بسته به هنگام تحویل سال که اگر روز باشد فوراٌ افراد کوچکتر فامیل به دیدن بزرگترها رهسپار می شوند و معمولاٌ ناهار یا شام روز اول عید را در منازل بزرگان خویش صرف می کنند باز این عقیده حکمفرماست که در روز اول عید باید رشته پلو خورد تا به این وسیله در سال جدید سر رشته کارها دستشان آمده و تا پایان سال از دستشان خارج نشود .

سمنو پزان
قبل از فرا رسیدن نوروز یکی از اعمالی که کمابیش در گوشه و کنار انجام می شد مراسم سمنو پزان بود پختن سمنو با آداب خاصی انجام می شد و این سمنو پزان نه تنها قصدی بود برای درست کردن یکی از اجزای سفره هفت سین ، بلکه نذری بود برای برآورده شدن حاجات. به عنوان مثال ، زنی برای بچه دار شدن و یا مادری برای گشایش بخت دخترش ممکن بود که چنین نذرهایی بکند نذر کنندگان هنگام خواستن حاجت خود چند سالی را مشخص و نیت می کنند که در صورت برآورد شدن خواهش شان این چند سال را اقدام به پختن غذای مورد نظر بنمایند و گاهی هم زنان پیش از آنکه آرزویشان برآورده شود نذر خود را انجام می دادند عده ای از زنان که به خاطر دلایلی امکان پختن سمنو را نداشتند نذر می کردند که در پختن سمنوی کس دیگری که اقدام به این کار می کند شریک شوند و با او مساعدت کنند به عنوان نمونه نذر می کردند که بادام یا گندم سمنوی فلان خانم را تأمین نماید و برای صاحب سمنو پیغام می فرستادند که نذر ما فلان چیز است پس به هنگام پختن سمنو ما را هم خبر کنید .

سفره هفت سین
چیدن سفره هفت سین از دیرباز از مراسم جداشدنی نوروز به حساب می آمده است معمولاٌ ساعتی به تحویل سال مانده ، ترتیب چیدن سفره هفت سین داده می شود . سفره هفت سین سفره ای است که در آن هفت نوع خوردنی که اول اسم آنها با سین شروع می شود در آن چیده می شود و علاوه بر آنها چیزه های دیگری نیز وجود دارد که بر سفره به نیات گوناگون گذشته می شود که از نعمت های خوردنی خداوند به شمار می آید از آن جمله :
سماق ، سیر ، سنجد ، سیب ، سمنو ، سبزی ، سرکه و برای تبرک یک سکه صاحب الزمان ، همچنین اشیاء دیگری نیز علاوه بر خوردنی ها بر سر سفره نهاده می شود مانند :
آینه شمعدان ، شمع ، قرآن کریم ، ماهی قرمز ، سبزه ، تخم مرغ رنگ کرده ، کاسه آب ، نقل و نبات و شیرینی .

نذری پزان
یکی از مراسم و آداب مردم تهران قدیم ، پختن و توزیع انواع نذری ها میان اهل محل بود این نذرها عبارت بودند از پلو خورش ، شله زرد ، آش شله قلمکار ، حلوا به اضافه شربت و سایر مخلفات ، نذری پلو عبارت بود از پلوی ساده که گوشت و ادویه خورشت آن می گردید و وقتی آماده می شد تقسیم آن یا به وسیله قابلمه با بادیهای مسی بود و یا اینکه وقتی فقرا به در خانه نذری پز می آمدند پلو را در یک نان سنگک ریخته به دست طرف می دادند . عده ای هم بودند که علاوه بر اینها آش شله قلمکار و یا آش رشته و شله زرد نذر می کردند و بعضی هم بودند که فقط نان و ماست نذری آنان بود . بعضی از خانواده ها سمنو نذر می کردند و طرز پخت آن عبارت بود از مقداری گندم سبز شده که مقداری آرد به آن اضافه کرده و بعد فندق و بادام و گردوی پوست دار در آن می ریختند . نکته قابل ذکر این است که جماعتی از مردم تهران قدیم بودند که قبل از پختن نذری یک دیگ بزرگ در حالی که سینی بزرگی بر روی آن قرار داده بودند در جلوی خانه خود می گذاشتند تا هر کسی که میل دارد برای کمک به پختن آش نذری پولی به سوی سینی بیاندازد .

رسم و رسوم ازدواج
یکی از اعتقادات در رابطه با بخت گشایی این بود که وقتی فرد پنبه زنی را به داخل خانه برای کار می آوردند . منتظر می شدند تا پنبه زن به منظور انجام عملی برای مدتی دست از کار بکشد و در این هنگام فوراٌ دختر دم بخت خانه را دور از چشم پنبه بزن آورده و از توی کمان پنبه زنی عبورش می دادند و معتقد بودند که به زودی زه کمان وی پاره خواهد شد و به این ترتیب نیز بخت دخترشان باز می شود . در صورت پاره شدن چله کمان ، جازدن آن کار بسیار مشکلی برای پنبه زن ها بود و به همین خاطر پنبه زن ها سعی می کردند تا جایی که ممکن است کمانشان را رها نکنند تا دست هیچ دختری به آنها نرسد و باعث پاره شدن زه کمان آنها نشود .
برای بخت گشایی کار دیگری نیز می کرده اند و آن اینکه هر گاه درون خانه و یا در منزل همسایگان ، برای نذر گوسفندی می کشتند . مادری که می خواست هر چه زودتر دخترش به خانه بخت برود . چادر دخترش را به همراه مقداری پول و با یک کله قند به قصاب می داد و از وی می خواست که چادر دخترش را از درون روده گوسفندی عبور دهد و بر این اعتقاد بودند که دختر با سر کردن آن چادر ، به زودی بختش باز می شود .
از دیگر معتقدات مردم برای بخت گشایی و همچنین برآورده شدن دیگر حاجات خویش ، دوختن پیراهن مراد بوده است . این مراسم به این شکل بود که در روز بیستم و هفتم ماه مبارک رمضان که روز قتل این منجم می باشد . زن ها آرایش کرده به مساجد می رفته اند تهرانی ها عموماٌ در مسجد شاه تجمع می کردند و با پارچه هایی که از قبل تهیه کرده بودند در بین دو نماز پیراهن مردا می دوختند و معتقد بودند که با پوشیدن این لباس کلیه حاجت های آنها از جلمه گشاده شدن بخت آنها برآورده خواهد شد و در بین بعضی از زنان این اعتقاد نیز بود که پارچه پیراهن ذکر شده را بهتر است که از پول حاصل از گدایی خریداری نمایند .

خواستگاری و بله بران
مراسم خواستگاری معمولاٌ بدین ترتیب بود که مادر داماد به چند تن از زنانی که کارشان پیدا کردن دختر بود می سپرد که اگر دختری را با شرایط مورد نظر وی در نظر دارند به وی معرفی کنند و یا درصدد پیدا کردن چنین دختری باشند . پس از مدتی یکی از زنان دختری را در نظر گرفته و به همراه یک یا چند تن از زنان خانواده داماد برای دیدن دختر مورد نظر سرزده به خانه او می رفتند دختر دم بخت بعد از مدتی با کاسه ای آب وارد اتاق خواستگاران می شد و آب را به آنها تعارف می کرد و پس از آن به کناری می نشست . در این هنگام یکی از خواستگاران که از همه با تجربه تر بود به طرف دختر رفته و چادر و یا چارقد دختر را کنار زده دستی به سر وی می کشید و موهای دختر را جابجا می کرد تا ببیند که مبادا دختر کچل باشد و موهاعاریه ای باشد . بعد از مطمئن شدن از موها ، شروع می کرد به بو کردن دهان و زیربغل و خلاصه تمامی بدن دختر ، که خدای ناکرده بوی بد ندهد . پس از انجام این تشریفات و مورد پسند واقع شدن دختر ، به خانه داماد برگشته و شرح ماجرا را توصیف می کرد و داماد نیز با شرحی که خواستگاران می دادند تصویر دختر را در ذهنش مجسم می کرد و آنگاه موافقت و یا عدم موافقت خود را اعلام می داشت .
در صورت موافقت داماد ، پدر وی به همراه چند تن از بزرگان فامیل به خانه دختر رفته و به اصطلاح شیرینی می خوردند فردای آن روز مادر و خاله و عمو و دیگر کسان نزدیک داماد برای بله برون به خانه عروس رفته و راجع به مهریه و شیربها و روز عروسی و مسائلی دیگر نظیر آن صحبت می کردند . پس از چند روز از خانه داماد هدایایی به وسیله چندین مجمع به منزل عروس فرستاده می شد که وسایل درون مجمع ها معمولاٌ عبارت بودند از : یک عدد انگشتر با حلقه طلا ، یک کاسه نبات ، دو کله قند ، تعدادی لباس برای پدر و مادر و خود عروس که بسته به فصول سال از جنس های مختلف انتخاب می شده است . البسه ای که برای عروس فرستاده می شد معمولاٌ عبارت بود از : یک چادر ، یک پیراهن ، یک تنبان با دامن ، یک جفت کفش ، دو جفت جوراب ، یک یا دو عدد چادر ، یک یا دو عدد پستان بند و زیرجامه همچنین مقداری از میوه های فصل و شیرینی نیز جزو اصلی این هدایا به شمار می آمده است

خرید عروسی
پس از خواستگاری و پسند طرفین و انجام مراسم بله برون ، را هر زمانی که طرفین موافقت کردند و مورد قبول واقع می شد و ایجاد اشکالی نمی کرد . جهت خرید وسایل عروسی تعیین می کردند . وسایلی که معمولاٌ در این زمان خریده می شد عبارت بود از : پارچه و با لباس دوخته شده ، آیینه و شمعدان ، وسایل آرایش عروس ، لباس های زیر برای عروس ، کفش و جوراب ، لوازم مربوط به سفره عقد و دیگر وسایل اینچنین ، نکته دیگر قابل ذکر آن که برای این خرید یک یا دو نفر از خانواده عروس و داماد انتخاب می شدند که معمولاٌ نیز در این خرید عروس و داماد شرکت نداشتند ( البته این قضیه جنبه همگانی نداشته و گاهی خود عروس و داماد شرکت می کردند ) و نمایندگان به سلیقه خود وسایل مورد نیاز را خریداری می کردند . در ضمن این نکته را نیز باید متذکر شد که خرج این دسته خریدها کلاٌ به عهده داماد بوده است .

جهازبران
چند روز قبل از عروسی و گاهی روز قبل از آن ، مراسم جهاز بران صورت می گرفت . برای جهاز بران چند نفر طبق کش به همراه چند قاطر اجیر می شدند تا وسایل جهیزیه عروس را به خانه داماد حمل کنند . علاوه بر طبق کش ها ، عده ای نقاره زن نیز استخدام می شدند تا در طول راه به هنرنمایی بپردازند . قبل از رسیدن گروه مزبور چند تن جلوتر به خانه داماد می رفتند و قسمتهایی از خانه داماد را که برای عروس در نظر گرفته شده بود ، نظافت کرده و به اصطلاح آب و جارو می کردند . هنگامی که جهیزیه در خانه داماد جای می گرفت . فردی از طرف خانواده عروس صورت اسبابی که آورده بودند را نشان داماد می داد و از وی بابت آنها رسیدی دریافت می کرد که به آن سیاهه می گفتند . علاوه بر آن دادن انعام به طبق کش ها و نقاره چی ها جزو وظایف داماد به حساب می آمد . طبق کش ها علاوه بر انعام مزبور اجازه داشتند که نقل ها و پارچه های کف طبق ها را که برای تزئین تدارک دیده شده بود را برای خود برداند . وسایل جهیزیه طبق توافقی که قبلاٌ بین خانواده های عروس و داماد صورت گرفته بود تهیه می شد . به عنوان مثال گاهی عبارت بود از : دیگ ، قابلمه ، ملاقه ، آبکش ، مجمع های مسی ، آفتابه لگن و اسباب دیگری همچون رختخواب ، متکا ، پشتی ، پرده ، سماور ، بلور و علاوه بر همه اینها ، آینه و قرآن جزو اصلی مهمترین وسایل جهیزیه به شمار می رفته است .

حنابندان
سه یا چهار روز به عقد مانده حنابندان انجام می گرفت که اولین آرایش عروس را انجام می دادند .

آرایش عروس ( بزک عروس )
پس از پایان استحمام عروس را با ساز و ذهل به خانه می آوردند و در این هنگام مشاطه ای که از قبل فراخوانده شده بود شروع به آرایش عروس می کرد .
آرایش های گذشتگان در فرهنگ های فارسی تحت عنوان ( هر هفت ) معرفی شده است و هر هفت یعنی لوازم آرایش زنانه که در قدیم عبارت بود از هفت چیز : سرخاب ، سفیدآب ، حنا ، وسمه ، سرمه ، زرک ، غالیه و خال ، بنابراین هر هفت کردن به معنی آرایش کردن است و مترادف آن نیز همان اصطلاح هفت قلم آرایش کردن می باشد .

تعبیر خواب
افرادی که به کار خواب اشتغال داشتند از روی تعاریفی که فرد مراجعه کننده برای او نقل می کرده معنایی را برای خواب او ذکر می کردند و گاهی از کتاب های تعبیر خواب نیز استفاده می کردند که یکی از آنها کتاب تعبیر ابن سیرین و دانیال بود که اکنون نیز مراجعه به این کتاب ها در بین برخی افراد رواج دارد .

مراسم عقد کنان
مراسم عقدکنان را معمولاٌ در خانه عروس انجام می دادند و برای انجام این امر اتاقی را در نظر می گرفتند که مراسم عقدکنان در آن اجرا می شد . قبل از شروع مراسم چند تن از زنان خوش سلیقه و خوشبخت فامیل ، برای تزئین سفره عقد در اتاق مزبور حاضر می شدند و با ظرافت خاصی اسباب سفره را در سرجای خود می چیدند . اسباب سفره عقد عموماٌ عبارت بود از : نقل و شیرینی ، چند کله قند ، چند لاله یا جار ، گلابدان ، خنچه ، اسپند ، کاسه ای آب که رویش یک برگ سبز باشد و .... به هنگام عقد عروس را مقابل آیینه و رو به قبله می نشاندند و به هنگامی که عاقد در حال خواندن خطبه عقد بود لازم می دانستند که عروس خانم حتماٌ در آیینه نگاه کند تا بدین ترتیب بختش همچون آیینه صاف و روشن باشد و همچنین در موقع خواندن خطبه دو زن سپیدبخت دو سر پارچه ای سفید را گرفته و در بالای سر عروس نگاه می داشتند و زن سپیدبخت دیگری به نیت شیرین شدن زندگی عروس بر سر او قند می سایید و در این هنگام فرد دیگری با یک سوزن و نخ هفت رنگ جلو آمده و تعدادی کوک بر پارچه مزبور می زد . به هنگام این کار زیر لب می خواندند : دوختم ، دوختم ، زبان مادر شوهر ، خواهر شوهر ، جاری و پدرشوهر را دوختم .

بردن عروس
پس از جاری شدن خطبه عقد و مراسم عقد کنان چند ساعتی را به زدن ساز و رقص و شادمانی سپری می کردند . آنگاه چند نفر از خانه داماد با اسب سفیدی برای بردن عروس می آمدند . عروس را سوار بر اسب کرده و در جلوی آنها عمله جات طرب و پشت سر آنها نیز جاروکشان و سپس اسب عروس حرکت می کرده است . وقتی قافله عروس به خانه داماد می رسید باید داماد به پیشواز عروس می رفت و نارنجی به طرف وی پرتاب می کرد . اگر عروس می توانست نارنج را در هوا بگیرد نشانه آن بود که عروس بر سر داماد مسلط خواهد شد . هنگامی که می خواستند عروس را به خانه داماد ببرند پسربچه نابالغی را آورده و یک بقچه حاوی نان و پنیر را به وی می دادند و بچه موظف بود که این بقچه را به کمر عروس ببندد و با این نان و پنیر عروس را روانه خانه داماد می کردند . وقتی که عروس می خواست پایش را در آستانه در خانه داماد بگذارد . فندق یا گردویی را زیر پایش قرار می دادند تا به این ترتیب هر گونه طلسمی که برای عروس شده از بین برود در هنگام ورود ، عروس زیر لب می گفت یا عزیزالله ، به این نیت که عزیز شوهرش بشود و در این موقع داماد باید با بالای سر در خانه برود تا عروس از زیر پاهای او عبور کند تا بدین طریق در زندگی بر سر عروس مسلط باشد در موقع ورود داما به اتاق عروس نیز ، کفش های عروس را در بالای در قرار می دادند تا بدین ترتیب عروس بر سر داماد مسلط باشد . بعد از اینکه عروس به خانه داماد وارد شد زن های فامیل می آمدند و شروع به شادمانی می کردند . آنان بر سر عروس و داماد مانند سرعقد نقل و پول می ریختند و می گفتند که هر گاه از این نقل دختر دم بختی بخورد به زودی بختش باز می شود .
مسأله دیگر اینکه داماد نیز می تواند در این مجلس زنانه حضور داشته باشد و بر این عقیده بودند که در این شب داماد به تمامی زنان محرم می باشد .

پاتختی و مادر زن سلام
یکی از مجالسی که پس از عروسی به اجرا در می آمد مراسم پاتختی بود که بلافاصله بعد از شب عروسی و در اولین صبح برگزار می شد . در این مراسم عموماٌ نزدیکان عروس و داماد شرکت داشتند و عده ای مطرب نیز دعوت می شدند تا برای شادمانی مهمانان هنرنمایی و نوازندگی کنند . همچنین در صبح بعد از عروسی ، داماد موظف بود که با مادر زن خود ملاقاتی داشته باشد و از او به خاطر دختر پاکی که به او داده تشکر کند .

پاگشا
مراسمی بود که چهل روز بعد از عروسی در خانه مادر عروس برپا می شد و در آن عروس و داماد و فامیل های نزدیک دو طرف شرکت داشتند . برگزاری این مجلس به این علت بود که دو فامیل بیشتر با هم آشنا شود و نیز دختر بتواند بعد از گذشت زمانی دوباره به خانه مادرش بیاید .

کف بینی
در این روش فرد فالگیر از روی خطوط کف دست افراد ، آینده آنها را پیش بینی می کند . فالگیرها بر روی هر یک از خطوط موجود در کف دست اسامی ، مشخص را گذارده اند که از آنجمله : خط سر ، نشانه قوای ذهنی ، خط زندگی که نشان دهنده طول عمر انسان است خط تقدیر یا سرنوشت که خط خورشید است و به آن خط موفقیت یا خط درخشش نیز می گویند و خط قالب که روشن کننده حالات قلبی و احساسی می باشد .
فالگیران به غیر از پیش بینی آینده معمولاٌ اکثرشان به کار دعا و طلسم نویسی نیز اشتغال داشته اند و برای این کار از جداول و یا کتاب هایی استفاه می کرده اند که یکی از آنها کتابی است به نام جوامع الدعوات که در آن بیان خیلی از این دعاها و طلسمات پرداخته شده است و نمونه هایی از آن به شرح زیر است :
دعاهای چشم زخم اطفال ، دعا در زیاد شدن شیر مادر ، جهت آسانی وضع حمل ، برای رفع زلزله ، برای سیاه سرفه ، آبله کودکان ، برای طلب فرزند ، دعای زبان بند ، دعای احضار اجنه جهت معالجه دیوانه و بسیاری دعاهای دیگر که نمونه ای از خرافات رایج بوده است .

چشم زخم و شکستن تخم مرغ
هنگامی که کودکی مریض می شد و یا اتفاقی برایش می افتاد . می گفتند که او را چشم زده اند و به همین خاطر گاهی برای پیدا کردن فردی که او را چشم زده و همچنین برای رفع آن ، خرافه پرستان اعمالی را انجام می دادند که یک نمونه از آن شکستن تخم مرغ بوده است و شرح آن بدین ترتیب می باشد که تخم مرغی را برداشته و سر تخم مرغ را به اسم مادر و ته آن را به اسم پدر علامت و نشانی که معمولاٌ یک خط و یا یک دایره بود . می گذاشتند و آنگاه اسامی کسانی را که فکر می کردند ممکن است بچه را چشم زده باشد . مانند همسایه دست راستی ، همسایه دست چپی ، عمه خانم و خاله خانم و غیره را نام برده و به نیت هر کدام از آنها هم یک علامت روی تخم مرغ می گذاشتند . پس از آن یکی از لباس های چرک بچه را برداشته ، تخم مرغ را به همراه قدری نمک و ذغال در میان قرار می دادند . پس از آن سکه ای را از جهت ضخامتش روی تخم مرغ می گذاشتند . به طوری که انگشت شست روی سکه باشد و توسط آن فشاری به تخم مرغ وارد می آورند . این کار را ادامه می دادند تا سرانجام تخم مرغ بشکند و در هنگام شکسته شدن اسم هر کسی بده شده بود معلوم می شد که او بچه را چشم زده بود و پس از انجام این اعمال کمی از زرده تخم مرغ را به کف پا و سر بچه می مالیدند و آن سکه را هم نگاه داشته به فقیری می دادند و به این ترتیب فرد خاطی پیدا می شد و بچه نیز از شر چشم زخم راحت می گشت .

دودکردن اسفند
یکی دیگر از اعمالی که برخی از افراد برای دفع چشم زخم انجام می دادند دود کردن اسفند بوده است . اسفند ( اسپند ) تخم بوته ای است به همین نام که خاصیت گندزدایی دارد و معتقد بودند که دودک کردن آن برای دفع چشم زخم موثر بوده و به هنگام دود کردن آن اوراد متفاوتی خوانده می شد مانند : اسفند و اسفند دونه ، اسفند سی و سه دونه ، از خویش و قوم و بیگونه هر که از دروازه بیرون رود هر که از دروازه تو بیاید کور شود چشم حسود و بخیل شنبه زا یکشنبه پنجشنبه زا جمعه زا ، زیر زمین ، روی زمین ، سیاه چشم ، زاغ چشم ، هر که دیده و هر که ندیده ، همسایه دست راست ، همسایه دست چپ ، همسایه پیش رو ، بترکه چشم حسود و بخیل ، پس از گفتن این اوراد مقداری اسفند که قبلاٌ دور سر فرد مورد نظر گردانده شده بود را دود می کردند و با این حرکت به جنگ چشم زخم می رفته اند .

مراسم چهارشنبه سوری
بر اساس تحقیق استاد ذبیح بهروز شب چهارشنبه سوری جشنی است که مانند سایر جشن های ایرانی با ستاره شناسی ارتباط دارد و مبدأ همه حساب های علمی و تقویمی است . در آن روز در سال 1725 پیش از میلاد ، زرتشت بزرگترین حساب گاه شماری را در جهان محاسبه نموده و تاریخ های کهن را درست و منظم کرد . در آن شب زرتشت تاریخ را اصلاح نموده و به یاد بود آن مردم جشنی بر پا کردند و آن رصد و اصلاح تا کنون در هیأت و یادمان چهارشنبه سوری مانده است . برای اولین بار این جشن در کتاب تاریخ بخارا در نیمه اول سده چهارم هجری یاد شده که منصورین نوح سامانی آن را برگزار می کرد .پس از نفوذ فرهنگ عرب به ایران ، ایرانیان نیز به این عقیده شدند و همچنین ایرانیان خود برای آتش احترام خاصی قابل بودند و آن را دارای قدرت های بسیار می دانستند ، آتش را برای دفع این نحوست در روز چهارشنبه آخر سال روشن می کردند .

افروختن آتش در شب چهارشنبه سوری
افروختن آتش جزو جدایی ناپذیر مراسم شب چهارشنبه سوری بود و مردم از سرشب اقدام به این کار می کردند آنگاه از کوچک و بزرگ و پیر و جوان همگی از روی آتش می پریدند و اشعاری را نیز در این هنگام می خواندند . غم برو شادی بیا ، محنت برو شادی بیا و در دفعات بعدی به آتش می گفتند :
زردی من از تو – سرخی تو از من

آجیل چهارشنبه سوری
این آجیل مخلوطی بود از آجیل های شور و شیرین و معمولاٌ تشکیل می شد از : برگه هلو و زردآلو ، باسلق ، کشمش ، شکرپنیر ، مغز گردو ، انجیر ، توت و غیره خرید این آجیل را برای مستجاب شدن یک نیاز همچون آجیل مشکل گشای نذر می کردند و غیر از آن نیز خوردن یک چنین آجیلی را باعث شگون و خوش یمنی و آمدکار در سال جدید می دانستند .

قاشق زنی و آش ابودردا
از مراسم دیگر شب چهارشنبه سوری ، قاشق زنی بود . نحوه کار بدین ترتیب بود که زنان طوری چادر به سر می کردند که کسی آنها را نشناسد و سپس کاسه ای مسی با یک قاشق بدست گرفته و در کوچه ها به راه می افتادند و پس از رسیدن به در هر خانه ای با قاشق ، محکم به ته کاسه می کوبیدند با در آوردن این سرو صداها صاحب خانه متوجه قاشق زن می شد و پس از باز کردن در مقداری بنشن و یا مقداری پول در داخل کاسه قاشق زنی می انداخت . پس از رفتن به منازل بسیار ، قاشق زن پس از اینکه به خانه برگشت با بنشن های جمع آوری شده ، مقدمات پختن آشی را تدارک می دید و اگر برای تهیه آش چیزی نیز کم بود با پولهای حاصل از قاشق زنی آن را خریداری می کرد . پختن آش مزبور را یا برای تبرک و شگون انجام می دادند و یا اینکه در خانه اگر فرد مریضی داشتند به نیت شفای وی این آش را تهیه و به خورد فرد مریض می دادند..

کوزه شکستن در شب چهارشنبه سوری
رسم دیگری در شب چهارشنبه سوری اجرا یم شد که انجام آن را برای درو کردن بلایا موثر می دانستند به این ترتیب که در هنگام غروب چند سکه درون کوزه ای آن ندیده می انداختند و سپس به نیت دور کردن کوزه ای آب ندیده می انداختند و سپس به نیت دور کردن بلا از خانه ، کوزه مزبور را از پشت بام خانه به داخل کوچه پرتاب می کردند و باز می گشتند در موقع پرتاب زیر لب می گفتند درد و بلام بره تو کوزه ، بره تو کوچه ، معتقد بودند در هنگام انجام این مراسم و بازگشت نیاید برگردند و پشت سرشان را نگاه کنند چون ممکن است بلایا دوباره به خانه برگردد .

نحوه خرید اسپند و کندر
یکی از آداب و رسوم شیرین شب چهارشنبه سوری آن بود که زنان به منظور کارگشایی و دفع جادو و رفع و دفع چشم زخم ، در این شب اقدام به خرید اسپند و کندر می کردند . نحوه خرید به این صورت بود که زنان به دکان های عطاری رفته و تقاضای کندر و اسپند می کردند . هنگامی که عطار برای آوردن آنها می رفت ناگهان زنان با دختران فرار کرده و معمولاٌ هم سعی شان بر این بود دکان هایی را برای خرید انتخاب کنند که رو به قبله باشد . خلاصه پس از فرار از دومین مغازه به عطاری سوم مراجعه کرده و از آنجا کندر و اسپند را خریداری می کردند و آن را به نیت و منظورهای یاد شده دود می کردند .


وسایل حمل و نقل در تهران قدیم

اولین اتومبیل تهران
به دنبال کالسکه هایی که با بخار و آتش حرکت می کردند اولین اتومبیل هایی که به ایران وارد شد . سواری های فورد کروکی کلاچی با لاستیک توپر بود . اتومبیل هایی نیز شبیه وانت امروزی وارد تهران شد که به آنها ماشین لاری می گفتند و همچنین اتومبیل های دورسیمی که برای حمل بار و مسافر می آمدند . به هر جهت نخستین اتومبیل در زمان مظفرالدین شاه وارد تهران گردید .


اولین خط آهن ( ماشین دودی )
نخستین خط آهن ایران ، خط آهن تهران به شهرری بود که در سال 1261 هجری شمسی و 1883 میلادی امتیاز آن را یک نفر مهندس فرانسوی به نام مسیوبواتان از ناصرالدین شاه گرفت . ماشین های که در این خط به کار افتادند نام ترن نداشتند بلکه در دارالخائفه آنهار را ماشین دودی می گفتند .


دلیجان
دلیجان کالسکه ای هشت نفره بود با اطاق و پشتی باربنددار با دور چرخ هایی از آهن که از درشکه و کالسکه که چرخ هایش رزین دار ، سخت تر و از گاری فنر نداشت راحت تر بود .


کجاوه ، پالکی و هودج
سه وسیله نقلیه ساخته شده از چوب بودند که بر روی قاطر ، الاغ ، اسب و یا شتر حمل می کردید هر کجاوه و پالکی و هودج فقط جای یک نفر بود و بر مرکب از هر نوع دو تا از این جایگاهها قرار می گرفت که تعادل آن برقرار گردد .


واگن اسبی
واگن اسبی به وسیله دو یا چهار اسب بر روی ریل حرکت می کرد و تقریباٌ بیشتر خیابان های اصلی شهر را به هم وصل می کرد . این واگن یا تراموای ، دارای چند قسمت بود . قسمت اول محوطه کوچکی بود مخصوص فرار گرفتن سورچی و قسمت های دیگر اختصاص به مسافرانی داشت که بر روی نیمکت هایی که در دو طرف واگن ها تعبیه شده بود ، قرار می گرفتند .
خطوط مختلف واگن اسبی در خیابان ها به قرار زیر بود :
اول ، خط بازار که تا آخر خیابان لاله زار نزدیک خیابان رفاهی رفت و آمد می کرد . دوم ، خط خیابان شاهزاده عبدالعظیم که از بازار به راه می افتاد و خیابان ناصریه و خیابان ناصریه و خیابان چراغ گاز را طی می کرد و از خیابان ری می گذشت و به کار ماشین دودی می رسید . سوم ، خط باغ شاه که از بازار حرکت می اکرد و بعد از شش دو راهی به دروازه باغشاه می رسید .

جنجال لايحه فروش موقوفات

در تهران ۶۰ سال پيش بيشتر خيابانهاي مركزي شهر تهران سنگفرش بود و همين طور كه ملاحظه مي كنيد، خيابانها خلوت و رفت و آمد وسايط نقليه اندك بود. اين عكس پستخانه است كه عمارت آن هنوز برجاست، اما سنگفرش اين خيابان در سالهاي بعد با آسفالت اندوده شد و اگر امروز اين خيابان كنده شود سنگفرشهاي قديم از لايه هاي زيرين آن نمايان خواهد شد.

رضاخان كه پس از كناره گيري از سلطنت او را «شاه سابق» مي خوانند هنوز در ايران است، متفقين براي تبعيد او از ايران عجله دارند ليكن موضوع انتقال اموال و موجودي هاي نقدي شاه در داخل و خارج كشور هنوز روبراه نشده. وقتي شاه در اصفهان بود دولت فروغي مجيد آهي وزير دادگستري را روانه اصفهان كرد تا اموال شاه را بطور رسمي به شاه جديد منتقل كنند و رضاخان تحت فشار دولت و سفارت انگليس مجبور شد چند روزي در اصفهان بماند و اسناد لازم را امضا كند. به كرمان كه رسيد به مصالحه نامه امضاشده در اصفهان ايراد گرفتند و اسنادي ديگر را به امضاي شاه سابق رساندند كه شامل موجودي هاي نقدي او مي شد. شاه سابق با آنكه بيمار بود و تب شديدي داشت مصالحه نامه را امضا كرد.به بندرعباس كه رسيد قرار بود يكسره سوار كشتي شود ولي باز از تهران تلگراف رسيد كه بايد اسناد جديدي را در مورد موجودي هاي احتمالي خود در خارج از كشور امضا كند. بدين ترتيب آنچه رضاخان در آن بيست سال به زور و ستم از مردم گرفته بود به زور پس گرفته شد. علاوه بر اين مسأله جواهرات سلطنتي هنوز مطرح بودو در مجلس شوراي ملي هر روز در اين مورد صحبت مي شد و انتشار آن در مطبوعات كه به تازگي از سانسور رها شده بودند انعكاس گسترده يي در ميان مردم داشت. علاوه بر اين چون عايدات نفت خرج نمي شد و به حساب مخصوصي واريز مي گرديد، مردم و مجلس خواستار رسيدگي به حساب پول نفت بودند و بدين ترتيب به رغم آنكه كنسول انگلستان براي سواركردن شاه به كشتي فرسوده باري «بندرا» عجله داشت نمايندگان مجلس، همان مجلس فرمايشي كه مخلوق شاه سابق بود اصرار داشتند كه رضاخان پيش از آنكه حساب اين بيست سال را تسويه كند از كشور خارج نشود.
دو سه هفته پيش حتي در پس درهاي بسته كسي جرأت انتقاد از رضاخان را نداشت ولي امروز ديگر ترس مردم ريخته وشخصي به نام طبيبي در صفحه اول روزنامه اطلاعات عليه شاه سابق تحت عنوان «حقوق خصوصي» اعلام جرم مي كند.
«هيچ قوه يي نمي تواند حق خصوصي افراد را ساقط نمايد. هيأت معظم دولت بويژه نخست وزير كه مظهر قانون بوده و ساليان دراز مقام عالي وزارت دادگستري و ديوان عالي كشور را دارا بوده اند، بديهي است رعايت اين حق را كه تمام قوانين مذهبي و عرفي آن را محترم دانسته، نسبت به افراد و هم ميهنان خود محفوظ خواهند داشت و شاه سابق را بدون رسيدگي به حقوق مدعيان خصوصي و حقوق عمومي كشور (رسيدگي به جواهرات سلطنتي و عوايد شهرداري ها، هزينه وزارت جنگ و درآمد نفت جنوب و حساب هاي ارزي و غيره…) نگذارند از مرز ايران خارج شود. بنابراين قبل از رسيدگي به حقوق هاي گفته شده چگونه گذرنامه پادشاه سابق را صادر نموده اند. آيا جواب اين مدعيان خصوصي را هيأت دولت خواهند داد؟»

• انتشار نشريات جديد
نشريات تعطيل شده دوباره وارد عرصه مطبوعات مي شوند نخستين نشريه «اقدام» بود به مديريت خليلي روزنامه نگار تواناي قديمي و اكنون انتشار مجدد «اميد» و «اتحاد» مژده داده مي شود. آگهي آن به اين شرح در روز شنبه اول مهرماه منتشر شد.
«عده يي از علاقه مندان به روزنامه فكاهي اميد و به روزنامه جدي اتحاد به ما مراجعه كرده و از موقع انتشار آنها سؤال مي نمايند. اينك به آنها بشارت مي دهيم كه روزنامه سياسي و فكاهي هفتگي «اميد» اول و روزنامه يوميه جدي «اتحاد» بعداً منتشر خواهد گرديد. سيد كاظم اتحاد»
همچنين كوهي كرماني مدير نامه ادبي «نسيم صبا» انتشار دوباره اين نشريه را مژده مي دهد.
«نامه ادبي نسيم صبا كه يكي از نامه هاي ادبي كهنسال است عنقريب منتشر مي شود» و نيز اطلاعيه عادل خلعتبري كه از انتشار روزنامه «آينده ايران» خبر مي داد.
همچنين اطلاعيه «نسيم شمال»
«خوش خبرباش اي نسيم شمال ـ كه به ما مي رسد زمان وصال ـ نامه كهنسال و محبوب نسيم شمال پس از دو سال تعطيل باز با همان سبك مخصوص منتشر مي شود.»
به ترتيب از راست: حاجي محتشم السلطنه ـ علي منصور ـ علي دشتي ـ سيدمحسن صدر(صدر الاشراف) ـ سيداحمد اعتبار

• اطلاعيه دولت درباره موجودي نقدي شاه سابق
«نظر به اينكه انتشار يافته بود كه پادشاه سابق در بانكهاي خارج پول نقد دارند هيأت دولت دقيقاً درصدد تحقيق برآمد. ولي تاكنون به هيچوجه اطلاعي به دست نيامد كه ايشان در بانكهاي خارج پول نقد داشته باشند.»

• بازگشت تاج الملوك و فوزيه به تهران
رضاخان با تاج الملوك مادر وليعهد ميانه خوشي نداشت و ملكه عصمت كه از طايفه قاجاريه بود سوگلي او به شمار مي رفت. لذا فقط او رابه همراه خود برد و ملكه سابق به تهران مراجعت كرد. فوزيه هم كه ملكه جديد بود همراه او وارد پايتخت شد. وقتي كه شاه سابق در اصفهان بود محمد رضا در نامه يي خطاب به پدرش صراحتاً نوشت كه در اين اوضاع و احوال من قادر به نگهداري برادرهايم نيستم و اين در آن شرايط تصميم عاقلانه يي بود. زيرا اگر عليرضا در آن روزهاي بحراني به دست مردم مي افتاد با او تسويه حساب مي كردند. بدين ترتيب شاه و ملكه عصمت و دخترها و تمامي پسرها با كشتي باري فرسوده يي به نام «بندرا» عازم هندوستان شدند.

• مسأله فروش اوقاف
رضاخان در سالهاي آخر سلطنت خود تصميم گرفت كه دست روي گنجينه بزرگي بگذارد و آن گنجينه «اوقاف» مملكت بود. زماني كه محسن صدر (صدرالاشراف) وزير دادگستري بود رضاشاه بارها دستور داده بود كه لايحه مخصوصي براي تصرف اوقاف تهيه كند اما صدرالاشراف كه خود زماني در كسوت روحانيت بود و تحصيلات حوزوي داشت و از ساختار اوقاف مطلع بود در اين كار تعلل مي كرد. محسن صدر مي نويسد: «من در اوايل سال۱۳۲۰ يك روز به منصورالملك كه نخست وزير بود گفتم با نزديك شدن دامنه جنگ به ايران كه حتي يك هفته هم تاب تحمل شدايد آن را ندارد قانون فروش املاك موقوفه و نظاير آن كه اسباب نفرت عامه و برخلاف شرع اسلام و مخالف مصالح كشور است چيست و چرا مضرات آن را به شاه حالي نمي كنيد؟ خنديد وگفت شما كه مي دانيد يك كلمه مخالف ميل شاه نمي توان حرف زد. گفتم نهايت آنكه مثل من معزول مي شويد. من در باب ضبط موقوفات كه شاه اصرار داشت سه سال خيال شاه را منصرف كردم وهر وقت مي گفت قانوني به تصويب مجلس برسانيد كه موقوفات را دولت ضبط كند من به لطايف الحيل خيال شاه را منصرف مي كردم و معايب آن را مي گفتم و فقط خاطر او را به قانون نظارت دولت بر اوقاف راضي مي نمودم.»
بعد از بركناري صدرالاشراف لايحه فروش اوقاف به مجلس برده شد و تصويب هم شد ولي در اجراي آن به مشكلاتي برخوردند كه ماجراي شهريور۲۰ پيش آمد و موضوع منتفي شد. پس از بركناري رضاشاه از جمله مسائلي كه در مجلس شوراي ملي مطرح شد ماجراي فروش اوقاف بود، همان كساني كه لايحه را تصويب كرده بودند همان نمايندگان به مخالفت برخاستند. مسأله اوقاف در مهرماه در جلسات مجلس مطرح مي شد در يكي از جلسات نماينده يي به نام اعتبار اظهار داشت: «يك موضوع ديگر قانون اوقاف است. ممكن است در جواب بنده بفرماييد خودت هم به اين قانون رأي داده يي بلي بنده هم رأي داده ام ولي بنا شد كه درباره گذشته صحبت نكنيم زيرا روز از نو و روزگار نو شده است و بايد براي تمام مشكلات چاره يي انديشيد. من معتقدم كه با فروش اوقاف هيچ يك از آقايان موافق نبوده اند. وضع اين قانون به اختيارات مالك و سلطه آنها بر املاك خود لطمه زده است. بنده مالك يك مملكت هستم مي خواهم آن را به عمرو يا زيد بدهم اين اختيار را نبايد از من بگيرند.»

• وكلاي رضاشاهي به شاه سابق ناسزا مي گويند
در حالي كه شاه سابق در كرمان و بندرعباس است و هنوز از كشور خارج نشده وكلايي كه به دستور شخص او انتخاب شده بودند در مجلس شوراي ملي به او شديداً حمله كردند از جمله آنها علي دشتي بود كه در آغاز سلطنت پهلوي او را با نادرشاه مقايسه كرده بود دشتي گفت:از قراري كه شنيده ام شاه مستعفي مي روند و گذرنامه ايشان هم صادر شده روز اول كه استعفانامه ايشان را به مجلس آوردند، بنده به آقاي فروغي بطور خصوصي و در مجلس بطور علني تذكر دادم قبل از اينكه محاسبات ۲۰ساله تغريق شود از ايران خارج نشوند. درمورد جواهرات سلطنتي هم از دولت مي پرسم اگر ده روز ديگر كميسيون مأمور رسيدگي به جواهرات اعلام كرد كه تعداد مهمي ازجواهرات سلطنتي نيست آيا در آن وقت آقاي فروغي يا هيأت دولت ايشان از عهده اين مسؤوليت برمي آيند؟
در مورد املاك سلطنتي در اين بيست ساله اصل مالكيت مراعات نشده. در ضمن بيانات دولت در مجلس گفته شد كساني كه از معامله با شاه سابق غبن دارند مي توانند فسخ كنند . غبن چيست؟ مردم را به زندان انداخته املاك آنها را قباله گرفته اند، دولت موظف است اموال مردم را پس بدهد. در اين بيست سال تزلزل اصل مالكيت از پادشاه به دواير دولتي هم سرايت كرده بود، دكتري خانه يي داشت، وزارت فرهنگ كه مربي فكر مردم است مقرر كرده بود كه آن ملك را كه متري ۷۰تومان قيمت داشت ۱۸ تومان به دكتر بدهند. اين مسأله را به وزير فرهنگ گفتم جواب عجيبي داد. وزير فرهنگ به من گفت: «آخر بودجه فرهنگ ضعيف است!» شرافت و مباهات يك كشور در اين است كه شاه و وزيرانش نتوانند يك وجب از خاك مردم را بگيرند نه اينكه شهرداري به قوه حبس و زجر، ملك مردم را تصرف كند.

• كار يكسره ادارات دولتي
از تغييرات مهم ديگر كه از اول مهرماه ۱۳۲۰ به اجرا درآمد يكسره شدن كار ادارات دولتي بود. اين اقدام دولت بحث انگيز شد و مطبوعات نيز در اين ميان آتش بيار معركه شدند. مسأله مهم اين بود كه رفتن به خانه و ناهار خوردن و برگشتن و چرت زدن بعد از ناهار، ساليان سال عادت شده بود و ترك عادت به هر حال دشوار است.
استدلال دولت؛ جلوگيري از رفت و آمد بيهوده و اتلاف وقت بود و استدلال كارمندان؛ مخارج اضافي ناهار و غيره.
البته خواننده عزيزي كه اين گزارش را مي خواند بايد در نظر داشته باشد تهران ۶۰سال پيش يك شهر ۵۰۰ هزارنفري كوچك بود كه رفت و آمد در آن چندان وقت گير نبود مردم نيز هنوز به ساندويچ و غذاهاي سرپايي عادت نكرده بودند از مسأله مهم اين بود كه ناهار اداره نمي توانست جاي ناهار منزل را بگيرد ضمناً در آن روزگاران شكم برآمده علامت تشخص بود و كمتر كسي بود كه در فكر وزن خود باشد و هيچكس هم رژيم غذايي نمي گرفت و اصولاً پرخوري امري متداول بود.
براي آنكه خوانندگان گرامي محدوده تهران ۶۰سال پيش را در نظر آورند خلاصه يي از مقاله هاي محمدحسين حائري نيا را كه در روزنامه پست ايران نوشته است نقل مي كنيم:
«در سال ۱۳۲۰ محدوده تهران از شمال به جنوب از سرپيچ شميران تا انبار گندم خيابان ري، و از ناحيه شرق به غرب، از انتهاي خيابان گوته (نايب السلطنه) تا خيابان سي متري باغشاه بود. به عبارت ديگر:
خيابان شهباز و شهناز از يك طرف، و خيابان سي متري كه از مجسمه شاهرضا شروع و به راه آهن مي رسد، از طرف ديگر شرق و غرب تهران را تشكيل مي داد. و از طرف شمال به جنوب يك طرفش همين خيابان شاهرضا بود، و طرف ديگري «گود اختركور» كه حالا به نام خيابان شوش مشهور گرديده است. ولي اينك از بالاترين ارتفاعات دربند تا محمدآباد كهريزك شمال و جنوب ـ و از فرح آباد تا زمين هاي«كلاك» راه كرج، يكسره ساختمان و كارخانه برپا شده است!…
آيا در قبال اين تراكم عجيب و وحشتناك تهران هيچ يك از شهرستان هاي ايران، در مقياس، به همين حدود بزرگتر شده اند؟!…


تهران در عصر ایلخانیان مغول

در زمان حمله مغول شهر ری ویران شد و انبوهی از جمعیت آن قتل عام شدند . سپس گروهی از مردم این شهر به سوی قریه تهران مهاجرت کردند . کوشش هایی که ایلخان غازان ( 703-694ه-ق ) برای عمران شهر ری انجام دادند با شکست مواجه شد و ورامین نیز سرانجام به صورت تلی از خاک درآمد . اما تهران در قرن هشتم و نهم قمری از این رویداد به تدریج سود برد .
سفیر اسپانیا نخستین جهانگرد غربی که از تهران یاد کرده است در حالیکه برای ملاقات تیمور لنگ در سفر به سمرقند از تهران گذر می کرده شهر را بسیا وسیع و دلپذیر یافته و نوشته است که در یک قصر به او مسکن داده اند . این بنا بزرگترین ساختمان شهر بوده و تیمور لنگ هنگام عبور از تهران در این مکان فرود می آمده است . این قصر نخستین بنای معظم تهران است که در متون از آن یاد شده است .
منتهی الیه جنوب شرقی تهران در قرن نهم تقریباٌ در نزدیکی محلی بود که در حال حاضر بقعه سید اسماعیل در آن قرار دارد . محله چاله میدان فعلی به همراه امامزاده یحیی مرز شمال شرقی شهر را تعیین می کرده است . اقامتگاههای زیرزمینی ، خانه ها و بستانها با گردش به سمت غرب ، تا آنسوی امامزاده یحیی امتداد می یافتند و تا محل کاخ کنونی گلستان پیش می رفتند . این بخش ضلع شمال غربی مجتمع شهری عصر تیموریان را تشکیل می داده است .

تهران در عصر صفویه

در ابتدای حکومت صفویان ، تهران تفاوت زیادی با شهری که توصیف شده نداشت . احتمالاٌ در قرن نهم و اوایل قرن دهم ق . شهر ده تا پانزده هزار جمعیت و حدود دو هزار مسکن داشته است .
طبق برآورد های « هر برت » که نخستین برآورد های تاریخ تهران را محاسبه کرده است در مجتمع شهری حدود سه هزار خانه قرار داشته است که در این دوران نیز به طور عمده زیرزمینی بوده اند .
اما شمار خانه هایی که روی زمین ساخته می شده رو به فزونی بوده است .
نخستین معمار تهران که وجود او تأیید شده به دوره صفوی تعلق دارد . او پدر حافظی تهران شاعر است . این معمار بدون تردید در ساختمان حصار شهر در سال 961ه.ق شرکت داشته و یا سرپرستی کارها را به عهده داشته است .
در نیمه نخست قرن دهم ه.ق طبقات عالی جامعه تهران را بزرگ زادگان ، کدخدایان ، رؤسا ، ثروتمندان و دیوانیان ، خطیب تهران و ملاها ، دست کم یک طبیب ، یک منجم ، یک تاجر ، و یک صراف تشکیل می دادند . شهر حداقل دو مکتب ، حداقل یک خوشنویس با دست کم یک نسخه نویس داشته است به حضور یک عطار و یک شاعر نیز اشاره رفته است .
با روی کار آمدن صفویان و بعد از آن دست کم تا قرن یازدهم ه.ق فضای سبز تهران در مقایسه با فضای ساخته شده آن همچنان برتری مطلق داشت در تمام کوچه های شهر جویبارهایی دیده می شد که همیشه آب فراوانی در آنها جاری بود و این جویبارها ، باغ ها را مشروب می کردند .درختانی که چنار نامیده می شوند سر به فلک کشیده تناور ، پر شاخ و برگ و بسیا زیبا بر خیابانها سایه می افکندند . تعداد زیاد این درختها باعث شد که « پیترو دولاواله » تهران را شهر چنارها بنامد .

تهران در عصر افشاریه

پس از فروپاشی صفویه و به روی کارآمدن افشاریه و به خصوص در زمان نادرشاه که پادشاهی خود را مشهد و خراسان قرار داده بود . تهران اهمیتی ثانوی یافت و شاه حکومت تهران را در سال 1253ه.ق به پسر ارشدش رضاقلی میرزا سپرد .

کریم خان زند و آقا محمد خان قاجار

پس از انقراض سلسله افشاریه ، شهر مدتی عملاٌ در دست قبیله ای ترک به نام قاجار افتاد که قلمروشان در کوههای مازندران ، در چند ده کیلومتری شمال شرقی این شهر کوچک قرار داشت . در این زمان زندیه در ایران به حکومت رسیده بود . کریم خان زند عهده دار حکومت ایران شد . وی تهران را قبیله قاجار رقیب خود گرفت و بر آن شد که پایتخت خود را به آنجا منتقل کند . او ضمن مرمت حصار شهر که از حمله افغان ها صدمه دیده بود و بر پا کردن برج های دیدبانی در بیرون هر یک از دروازه های شهر ، بناهایی چند در محوطه ارگ سلطنتی بنا کرد .
کریم خان زند به علت درگیری با محمد حسن خان قاجار و نیز به خاطر دور کردن پایتخت خود را به شیراز منتقل کرد و تهران را به غفورخان واگذار کرد . غفوریان بعد از مرگ کریم خان به جهت آنکه به زندیه وفادار مانده بود بر سر شهر تهران با آقامحمد خان قاجار برخورد شدیدی پیدا کرد و در 27 شوال 1200ه.ق آقامحمد خان قاجار بر تهران مسلط شد و در روز 11 جمادی 1200 . آقا محمد خان قاجار به تهران ، که به این هنگام عملاٌ « پایتخت » ( قصر سلطنت ، دارالسلطنه و سپس دارالخائفه ) ایران شده بود ، وارد شد


تهران در عصر قاجار

پس از آنکه آقا محمد خان قاجار تهران به عنوان پایتخت برگزید . دیوان دارالعماره را وسعت بخشید و عمارت خروجی را در ارگ سلطنتی بنا نهاد .
شهر تهران در این زمان 1500 نفوس داشت که از میان آنها 3000 نفر سپاهی بودند و مساحت شهر 5/7 کیلومتر مربع بود که فقط نیمی از آن ساخته شده بود کاح و باغ های سلطنتی به تنهایی یک چهارم مساحت شهر را اشغال کرده بود و از طریق خیابان های کالسکه رو به دروزاه های شهر منتقل می شد . در حالی که راه های دیگر تنگ و غالباٌ بن بست بود .
بدون هیچ تردیدی نخستین سازنده شهر تهران فتحعلی شاه است . این پادشاه که دستور تراشیدن تخت مرمر مشهور را داد . ارگ سلطنتی را با ساختن عمارت بادگیر و اندرونی آذین کرد . با احداث مساجدی چون مسجد شاه در بازار ( که ساختمان آن به سال 1256 ه.ق به پایان رسید ) . نیز مدرسه مروی و صدر ، سر در بازار و دروازه شاه عبدالعظیم در جنوب شهر نخستین بناهای عمومی لازم ساخته شد و تهران شکل اولیه یک پایتخت را به خود گرفت .
فتحعلی شاه فرمان داد تا قصر فجر ، معروف را با شکل هرمی ، باغ های مطبق خارج از حصار در سمت شمال ( محمدیه ، عباس آباد ) پرداختند .
نخستین وزیر محمد شاه ، حاجی میرزا به جهت عدم کفایت میزان آب قنات های قدیم ، دستور حفر قنات های تازه را صادر کرد و کانالی به طول 42 کیلومتر برای گذراندن بخشی از آب های رودخانه کرج به سوی وصفتارد ، یافت آباد و سپس تهران احداث کرد .
در تهران ساختمان مسجد حاجی رجال علی کار استاد محمد قلی آغاز شد و در سال 1256ه.ق امامزاده اسماعیل در بازار ساخته شد . نخستین نقشه تهران در این دوران (1275ه.ق) به توسط جهانگرد شرق شناس روسی برزین تهیه و به سال 1269ه.ق در مسکو منتشر شد .
شهر در این نقشه فضای عمومی بازی نداشت . تقریباٌ فاقد بناهای بزرگ بود و تنها فضای باز آن میدانی کوچک به نام میدان شاه بود که بین بازار و ارگ قرار داشت .
کاخ سلطنتی ارگ در ا ین زمان به عنوان شهری پیچیده درون شهر تهران باقی ماند و تا حصار شمالی پیش رفت که در آن دروازه های به نام عضدالدوله ساخته بودند که امکان دسترسی مستقیم به شهر سلطنتی را فراهم می آورد .
ضلع جنوی مسجد جمعه تهران و بازار بین این مسجد و مسجد شاه را که بین الحرمین می نامند از آثار دوران حکومت محمد شاه است . ناصرالدین شاه با برچیدن حصار قدیم و احداث استحکامات تازه و ساختمان ها و راه های آمد و شد ضروری تهران را بسیار تغییر داد . ظرف چند سال از بناها بهتر نگهداری شد و تهران رنگ و رویی تازه یافت . توسط امیرکبیر دارالفنون ، مدرسه آموزشی زبان های اروپایی و دروس فنی تأسیس شد و در سال 1284 هنگام افتتاح محدوده شهر ، تهران « دارالخلافه ناصری » نامیده شد و به صورت پایتختی واقعی در آمد . این زمان تهران تحت نفوذ تمدن غرب قرار گرفت و به دنبال آن نظام بوروکراسی بوجود آمد و ادارات حکومتی و دیوانخانه و سفارتخانه تأسیس شدند .
در این زمان اداره ای جهت رسیدگی به امور روشنایی و ارزاق عمومی در شهر تهران به دستور ناصرالدین شاه تأسیس گردید . پست خانه مبارک ، اداره گمرک و راه آهن ( ماشین دودی تهران – ری ) تأسیس شد . ناصرالدین شاه عده ای را مأمور ساخت تا برای پایتخت محدوده و نقشه ای جدید در نظر بگیرند که بر اساس آن اراضی جدید وارد محدوده تهران شد . وسعت شهر از شمال 1800 زرع و از جوانب دیگر هر کدام 1000 زرع وسعت پیدا کرد .
برج و بازوی شاه طهماسب صفوی خراب شد و با خاک آن خندق دور بازو را پر کردند و به تقلید از نقشه شهر پاریس ، شهر تهران به شکل هشت ضلعی غیر متساوی الاضلاع در آمد و 12 دروازه به دور شهر احداث شد و دور تا دور آن را خندق کشیدند .
این دروازه ها در سال 1308ه.ش تخریب شد ولی خاطره آنها در ذهن تهرانی ها تا امروز زنده مانده و برای نشان دادن محل کنونی آنها از نامشان استفاده می کنند . در شمال ، دروازه یوسف آباد ، دروازه دولت و دروازه شمیران ، در شرق ، دروازه دوشان تپه ، دروازه دولاب و دروازه خراسان در غرب ، دروازه باغ شاه ، دروازه قزوین و دروازه گمرک و در جنوب دروازه شاه عبدالعظیم ، دروازه غار و دروازه خانی آباد قرار داشته است .
در سال 1308ه.ق عبدالغفار ( نجم الملک ) که نقشه شهر جدید غربی را پس از نقشه « گرشیش » استاد اتریشی مدرسه دارالفنون به عنوان آخرین شواهد وجود شهر اسلامی ترسیم کرده است . جمعیت تهران را 250000 نفر اعلام می کند .
در نقشه عبدالغفار ، ترتیبات جدید شهر بسیار مهم است . زیرا خیابان های مستقیم و کالسکه رو ( لاله زار و علاء الدوله ) در محلات جدید و ( امیریه و چراغ گاز ) در محل حصار قدیم صفوی احداث شده بودند و همچنین در شمال ارگ دو میدان مشق و توپخانه ( جایی که بعدها وزارت خانه ها در آن تأسیس شدند . در شمال محله سلطنتی بوجود آمده بود . این میادین به سرعت به شلوغ ترین نقطه شهر تبدیل شدند . نمایندگی های خارجی در این محلات پر دار و درخت ( محله دولت ) در بالای خیابان علاء الدوله که بعدها خیابان امین سلطان ، خیابان سفارتخانه و سپس خیابان فردوسی می شود . به سرعت مستقر می شوند اما قلب شهر هنوز همان بازار قدیمی است که مدخل آن همچنان در جنوب ارگ قرار دارد .
معظم ترین بناها در آن زمان مسجد و مدرسه سپهسالار ( میرزاحسین خان ) بوده که در جوار کاخ بهارستان یا مجلس شورای ملی ساخته شده است .
کاخهای سلطنتی یا خصوصی تنها بناهای زیبای شهر هستند :
عشرآباد در شمال ، شمس العماره در ارگ ، کاخ های صاحبقرانیه ، قصر یاقوت ، قصر فیروزه و دوشان تپه در خارج از حصار شهر .
قصر قاجار که در عصر فتحعلی شاه ساخته شده بود در آن هنگام رو به ویرانی نهاده بود . بازار با مساجد متعدد ، تکیه ها ، امامزاده ها و کاروانسراها همچنان قلب اقتصادی و اجتماعی شهر بود در حالی که مرکز سیاسی در ارگ قرار داشت .
در جنوب محله میدان ارگ که از کمی پیش درختکاری و به حوضی مزین شده بود و در آن زمان آغاز قرن بیستم « میدان شاه » نامیده می شد . مسجد خلل السلطان جای خود را به تکیه دولت معذوغ مب دهد . در شمال خیابان جدید اندروین در سال 1295 ق. خیابان زیبای الماسیه را می کشند که از بین اسلحه خانه جدید و مدرسه دارالفنون می گذرد و به طرف دروازه دولت سابق و میدان توپخانه می رود و در جنوب به باب همایون منتهی می شود . در این دوران برخی تجهیزات عمومی نظیر واگن اسبی ، ماشین دودی ، روشنایی گاز و نیروی برق در شهر پدیدار شد .
در آغاز قرن بیستم ، تهران به صورت بزرگترین شهر ایران در آمده بود . اما هنوز پایتختی بسیار معمولی بود که 250000 نفر جمعیت داشت .
در عهد آخرین سلاطین قاجاریه ، شهر تغییر مهم دیگری نکرد .


تهران در عصر پهلوی

در سال 1305 هجری شمسی با روی کار آمدن خاندان پهلوی حکومت قاجار به پایان رسید ولی تهران کماکان پایتخت ماند . با روی کار آمدن رضاشاه تغییرات فراوانی در زمینه های اجتماعی سیاسی بوجود آمد . ساخت های اقتصادی و ارتباطی و سرمایه گذاری های صنعتی در تهران شروع گردید . ایجاد راه آهن سراسری ، تقویت ارگانهای دولتی ، پیدایش ارتش ، بانک ها و وزارتخانه های جدید چهره تهران را به کلی دگرگون ساخته و به مهاجرت های داخلی دامن زده و موجب رشد و گسترش سریع تهران شد . شهر می بایست به سرعت تغییر می یافت تا با نیازهای جدید دولت مرکزی ، که در حال شکل گرفتن بود هماهنگ شود . شهر سنتی چون در میان حصار احاطه شده بود . مانعی بود در راه گردش سریع کالا و آمد و شد اشخاص از رو نخستین اقدام ، احداث دو محور شمالی – جنوبی و شرقی – غربی بود . قوانین بلدیه و تعریض توسعه معابر و خیابان ها تصویب شد و با به اجرا درآمدن این قوانین ، تهران این شهر کوچک پایان قرن نوزدهم ، صحنه مداخله های شهری مداوم و همه جانبه شد .
خیابان های جدید ( بوذر جمهری و خیام ) احداث و معابر اصلی تعریض شد . تخریب حصار تهران قدیم از 1311 ش . آغاز شد و در ساله های بعد خیابان های عریض کمربندی جانشین حصار شدند . در شمال شهر ، خیابان شاهرضا ( انقلاب ) ، در شرق ، خیابان شهباز ( 17 شهریور ) ، در جنوب ، خیابان شوش و در غرب ، خیابان سی متری نظامی ( کارگر ) احداث شدند . تهران در این دوران دارای مساحتی حدود 46 کیلومتر مربع و به عبارتی 11 برابر دوره فتحعلی شاه و 5/2 برابر دوره ناصرالدین شاه بود .
بر اساس طرح جدید تهران که توسط « وزارت داخله » تهیه شد . عملکرد های شهری جدید در هسته کهن شهر جای گرفت . ساختمان ها و محله قدیمی ارگ تقریباٌ به طور کامل تخریب شد و به جای آنها عمارات جدید دولتی ، نظیر کاخ دادگستری ، وزارت دارایی و ... ساخته شد . عمارت گلستان و شمس العماره تنها بناهایی بودند که تخریب نشدند و بر جای ماندند .
دو خیابان چلیپایی ، معروف به خیابان های رضا خانی ( خیابان خیام و خیابان بوذر جمهری ) شکل نهایی خویش را یافتند و محله سنگلج کاملاٌ ویران شد و بعدها پارک شهر در آن محدوده احداث گردید .
دانشگاه ، بیمارستان پانصد تختخوابی ، ایستگاه راه آهن ، کارخانه چیت سازی و .... دیگر مراکز جدیدی بودن که در شمال و جنوب شهر مستقر شدند . ساختمان های دولتی از سمت شمال و غرب میدان توپخانه گسترش یافتند و معماری کاملاٌ جدیدی ، چه از نظر ترکیب و چه از نظر ابعاد ، عرضه شد . از این گونه بود بناهای پستخانه ، شهربانی کل کشور ، وزارت امور خارجه و ....
در حقیقت طرح 1316 تهران ، سبب توسعه راستین شهر و نیز منطقه نشد و الگویی به دست نداد . در عهد سلطنت محمدرضا پهلوی ، تهران به طور مسلم عمیق ترین دگرگونی های تاریخ کوتاه خود را از سر گذرانده است . شهر معمومی و پایتختی که حکومت مرکزی ضعیفی داشت و در پایان حکومت رضا شاه تحت اشغال بود . در سال 1357 یک شهر مهم بین المللی شده بود .
خانواده سلطنتی خانه های زیبای قدیمی خود را در مرکز شهر ترک کردند و به طور دایم در ویلاهای جدید شمال شهر سکنی گزیدند . این صعود محلات مرکزی و بسیار ثروتمند به شمال شهر موجب جدایی اجتماعی و سپس گسستگی سیاسی شد و به تجزیه پایتخت به دو بخش شمال و جنوب منجر شد . در شکل گیری تهران در عهد محمدرضا پهلوی سه دوره متمایز را می توان تشخیص داد :
- تقویت جدایی شمال و جنوب شهر ، که در نقل مکان شاه به اقامتگاه های شمال شهر ( کاخ نیاوران ) تبلور می یابد .
- تهیه طرح جامع که از طریق حاشیه ای کردن محلات قدیم و محدود کردن توسعه شهر به یک محدوده 25 ساله سعی شده شهر بر محوری شرقی – غربی سازماندهی شود .
- آینده نگری در شمال تهران و احداث شهر بین المللی معتبر به نام شبستان پهلوی طی سه دهه و توسعه شهری در این چارچوب بسیار دوگانه که شمال و جنوب شهر را رو در روی قرار داد . تقابل های اجتماعی روزافزونی پدید آورد .
- طی چهار سالی که دولت درگیر انقلاب سفید بود . تهران توسعه می یافت و طبق طرح شهر سازی در سال 1348 ، محور شهر و سازماندهی توسعه آن بر مبنای محور شرقی – غربی به سمت کرج در رأس امور قرار گرفت . این امر مسائل مربوط به سالم سازی محیط و حمل و نقل به مناطق صنعتی را ، که بیشترشان در مسیر آزاد راه کرج قرار دارند مطرح کرد .
طبق طرح جامع شهر سازی ، 9 قطب شهری بر مبنای محوری که در امتداد رشته کوه های البرز قرار داشت . سازماندهی می شدند این قطب های جدید شهری که بنی کرج و تهرانپارس پخش بودند .می بایست از طریق شبکه گسترده آزاد راه ها و یک خط مترو به یکدیگر متصل شوند : محله قدیمی اطراف ، بازار می بایست نوسازی شود و پس از جابه جایی غالب مراکز فعالیته های تجاری و صنایع دستی ، به صورت « مرکز قدیمی برای جهانگردان » در آید . برای آنکه وسایل حمل و نقل عمومی بازدهی داشته باشد . سرانجام تصمیم گرفته شد با ساختن ساختمان های جمعی مدرن به جای خانه های سنتی دو یا سه طبقه جمعیت مرکز شهر را بسیار متراکم کنند.
سرانجام آن که تهران می بایست از طریق جنگل کاری تپه های هزار دره در شرق پایتخت و شمال منطقه صنعتی تهران – کرج با فضای سبز محصور شود تا فضاهای کاری از مناطق مسکونی آنی واقع در دامنه البرز جدا شوند .
با احداث مجتمع های مسکونی عظیم ( لویزان ، شهرک غرب ) ، بزرگراه های شهری ، جنگل کاری و بستن کاراپهای مسافربری مرکز شهر در نزدیک بازار و خیابان امیرکبیر ، این پروژه ها به اجرا در آمدند . اما شهر از تحویل پیش بینی شده پیروی نکرد .
می دانیم که هر دوره بزرگ تاریخ ایران معاصر در شکل دهی به مرکز مدرن و جدیدی در پایتخت تبلور یافته است : سبزه میدان بین بازار و ارگ عهد قاجار توپخانه در زمان رضا شاه ، میدان فردوسی و سپس خیابان تخت جمشید در زمان محمدرضا پهلوی و در پایان شبستان پهلوی در تپه های عباس آباد بین شمیران و مرز شمالی تهران .
ثروت حاصل از صعود ناگهانی قیمت نفت به احداث خانه های تازه و ظهور محلات جدید در مناطق مسکونی طبقات متوسط ( گیشا ، لویزان ) و نیز فقیر نشین ترین محلات تهران سرعت بخشد .
در طرح جامع 1348ه.ش ایجاد محله جدیدی برای امور اداری ، سیاسی و بین المللی پیش بینی شده بود . این محله قرار بود در فضای بی نظیر و خالی 554 هکتاری شمالی خیابان عباس آباد ، بین دو خیابان بزرگی که تهران را به شمیران می پیوندند ایجاد شود . در این طرح احداث مجموعه بناهایی عظیم پیش بینی شده بود هدف این طرح احداث یک مرکز جدید برای تهران نبود بلکه ایجاد مجموعه ای بود که می بایست پایتخت با مظهر درخشان ایران شود .
سطح زیر بنا نمی بایست از 199 هکتار بیشتر شود . این بناها می بایست در میان فضاهای سبز وسیع و راه های ارتباطی و در طول محور پرعظمت شمالی – جنوبی و میدان مرکزی وسیع شاه و ملت احداث شوند . این میدان از میدان شاه اصفهان و میدان سرخ مسکو وسیع تر بود و به برگزاری مراسم بزرگ ملی اختصاص داشت و بناهایی برای دستگاه های اداری کشوری نظیر وزارتخانه ها ، شهرداری ها و بانک ها اختصاص یافته بود . همچنین فعالیت های فرهنگی نظیر موزه ها ، کتابخانه ها و همچنین سطوحی به کارهای تجاری بین المللی ، کالری ها و نمایشگاه ها و مراکز پذیرایی و سفارتخانه ها اختصاص یافته بود .
هر چند احداث مرکزی مدرن و سطح بالا برای توسعه آتی تهران ضرورتی مسلم بوده و هست . اما تأکید بی مورد و فقدان تدبیر و حتی جدی نبودن پروژه شبستان ، آن را سست و بی اعتبار کرد : چرا که خود دولت ظاهراٌ توانایی مالی ایجاد زیر بنا و احداث بناهایی را که قلب شهر جدید را تشکیل می دادند ، نداشت

تفریحات پایتخت نشینان قدیم

خربازی یا خر سواری
یکی از سرگرمی های جمعی مردم خربازی ( خرسواری ، یابو سواری ) بود و این بازی و تفریح منحصراٌ مخصوص داش مشدی های خوش پوش بود که برای سوار شدن بر خرهای معروف به خربندی و یا خرهای دولایی به خیابان علاءالدوله ( فردوسی ) می رفتند . در این خیابان ده ها خر کوچک و بزرگ همراه پالان های دیدنی و افسارهای مزین به برنج و نقره و گل میخ نقره کوبی شده و زنگوله های ریسه ای و پالان های مخمل و شال و ترمه و اطلس پرزرق و برق و دست و پا و بال و دم حنابسته و سم های سیاه شده و منگوله های زیبا آماده شده بود .
خربازها و یا یابوسوارها نیز لباس های جالبی می پوشیدند . مثلاٌ لباده های بلند از ماهوت و مخمل و رداهای رالی و کپنک های نمدی و شال های ابریشمی و گیوه های آجیره و ملکی و غیره و این خرسوارها در برابر چشمان صدها تماشاچی از حاشیه خیابان علاءالدوله و گاهی لاله زار بالا و پایین می رفتند .


مساله گوها یا مرشد ها
یکی از سرگرمی های تهرانی ها مساله گوها یا مرشد ها بودند که با صدای رگه دار و زنگدار در میدان ها و خیابان های دارالخلافه ، معرکه به راه می انداختند . آنها معمولاٌ دو نفر بودند یکی خود مرشد ( مساله گو ) و دیگری بچه مرشد . به این ترتیب که مرشد مسأله ای را در برابر جمعیت حاضر مطرح می کرد و بچه مرشد به آن پاسخ می گفت . این مرشد ها معمولاٌ تا پولی از مردم جمع آوری نمی کردند شروع به مسأله گویی نمی کردند و گاهی این حضرات مرشدها حرف های خود را در یک جای حساس قطع می کردند . الباقی را به روز دیگر حواله می کردند تا خلایق را تشنه تر و مشتاق تر گردانند .


عکاسی
از ورد اولین دوربین عکاسی به ایران بیش از 150 سال می گذرد . در اوایل سلطنت ناصرالدن شاه قاجار کلاسی در مدرسه داالفنون دایر شد که جهت آموزش عکاسی به شاه زادگان و درباریان قاجار و توسط عبداله قاجار که می توان به عنوان پدر عکاسی ایران از وی نام برد اداره می شد .
ناصرالدین شاه به علت علاقه ای که خود به عکاسی داشت . عکاسی می کرد و از آن دوران عکس های زیادی باقی مانده که در کاخ گلستان موجود است .
بعد از دارالفنون و عبداله قاجار ، عکاسی تدریجاٌ توسط اشخاصی مانند « آنتوان عکاس » ماشاءاله خان و روسی خان توسعه یافت و از حالت درباری خارج شد و فراگیر شد . از جمله عکاسی های قدیمی می توان به فتوگرافی نهامی با بیش از 70 سال سابقه اشاره نمود که دارای آرشیو بزرگی از عکس های تاریخی می باشد .


سینما
سینما از سال ها پیش وارد ایران شد و همان طور که می دانید فیلم هایی که در آن نمایش داده می شد همگی فیلم صامت و غیرناطق بودند . اولین سینما در خیابان مریضخانه ( سپه ) به نام سینما سپه تأسیس گردید که چندین سال مشغول کار بود .


اولین فیلم های صامت در سینما
در دی ماه سال 1309 هجری شمسی اولین فیلم ایرانی در تهران به نمایش در آمد . این فیلم صامت آبی و رابی نام داشت توسط فردی بنام اوانس اوگانپاسن نوشته و ساخته شده بود . اوگانپاسن اولین کسی بود که مدرسه ای برای تربیت آرتیست در ایران تأسیس کرد و برای ساختن اولین فیلمش نیز از شاگردان همین مدرسه استفاده کرد . هنرپیشگان اولین فیلم آبی و رابی که یک فیلم کمدی بود عبارت بودند از محمد ضرابی و غلامعلی سهرابی که یکی نقش فرد کوتاه قد و دیگری نقش یک فرد بلند قد را بازی می کرد . در طول فیلم حوادث غیرمترقبه و جالب و خنده داری برای این دو به وجود می آمد . این فیلم برای اولین بار در سینما مایاک تهران به نمایش در آمد و طبق روایتی می گویند که در یک حادثه آتش سوزی در این سینما فیلم آبی و رابی از بین رفته است . پس از فیلم آبی و رابی اوگانپاسن دست به کار ساخت دومین فیلم خود به نام حاجی آقا آکتور سینما می شود را شروع کرد و این فیلم پس از طی مراحل تولید در اواخر سال 1312 ه.ش آماده نمایش شد ولی در همین زمان تب اولین فیلم ناطق فارسی همه گیر می شود و این نمایش گر چه جزو اولین فیلم های ایرانی بود توفیقی برای سازندگانش به بار نیاورد و بلکه تا حدودی باعث ورشکستگی آنان نیز شد .


اولین فیلم ناطق ایرانی
فیلم دختر لر اولین فیلم ناطق ایرانی است که در اوایل سال 1312 هجری شمسی به نویسندگی و بازیگری نقش اول و کارگردانی هنری ، عبدالحسین سپنتا در بمبئی شروع به فیلمبرداری می شود و پس از اتمام کار فیلم دختر لر در سال 1312 هجری شمسی در تهران به روی پرده می رود و از همان روزهای آغاز نمایش با استقبال چشمگیر و بی سابقه ای مواجه می شود . در آن زمان سینماهای تهران هفته ای یک تا دو فیلم عوض می کردند ولی این با سینماهایی که این فیلم را نمایش می دادند سنت شکنی را آغاز کرده و به علت فروش بسیار خوب آن مدت زیادی این فیلم را بر روی پرده باقی گذاردند به طوری که حدود یک ماه سینما مایاک و 110 روز سینما سپه در اوایل کار به نمایش این فیلم پرداختند و پس از آن بارها این فیلم در سینماهای مختلف به روی پرده رفت .
سپنتا را می توان پدر سینمای ناطق ایران نامید وی زمانی دست به ساخت فیلم ناطق ایرانی زد که میزان آگاهی داده و آنها را با فرهنگ و گذشته خویش آشنا سازد از کارهای بعدی سپنتا هم روشن می گردد که وی تا چه اندازه سعی در احیای فرهنگ ایران داشت . فیلم های دیگر او عبارتند از : فردوسی ، شیرین و فرهاد ، چشم های سیاه ، لیلی و مجنون ، و چند فیلم کوتاه دیگر .


نمایش لوطی عنتری
تماشای لوطی عنتری هم از جمله سرگرمی های مردم تهران قدیم بود و به کمک یک کمانچه ، عنتر یا میمون تربیت شده ای را در حضور مردم به رقص و عملیات شگفت آور وار می داشتند . گاهی به جای یک عنتر ، خرس های کوچک دست آموز وظیفه اجرای نقش عنتر را به عهده داشتند و حرکاتی جالب را در معرض دید تماشاگران قرار می دادند . لوطی عنترها به طور سیار نمایش می دادند و در کوچه و خیابان ها با نواختن ضرب اهل محل را خبر می کردند .


پرده قیامت
پرده قیامت از دیگر سرگرمی های مردم به حساب می آمد و عبارت بود از : یک پرده نقاشی شده بزرگ که معمولاٌ اوضاع و خصوصیات دوزخ را به زعم تصویربردا مجسم می گردانید . بر روی چنین پرده ای تصویر جهنم با شعله های آتش تجسم می یافت و از گوشه و کنار آن چند مار و عقرب و حتی اژدها دیده می شد که گناهکاران و دوزخیان ، علاوه بر مکافات عمل خود به وسیله لهیب ، آتش ، گرفتار جانوران وحشتناک هم می گردیدند . در برابر جهنم چند سگ با چشمان وغ زده هم دیده می شد که گویا از گماشتگان دوزخ به شمار می رفتند . متصدی پرده قیامت با چوبی بلند و صدایی زنگدار و گرفته یکایک خصوصیات و گشه های پرده را که بر دیوار آویخته بود یادآوری می کرد .


بند بازی
بندبازی و عملیات آکروباتی نیز یکی از نمایش های جالب توجه روزگار قدیم تهران بود و این بازیها دو نوع بودند : یکی از آنها مختصر و محدود و سیار بود و یک دسته بند باز مرکب از یک آدم نسبتاٌ گردن کلفت زورمند و یک کودک خردسال ، آن را اجرا می کردند . کودک خردسال بر روی نوک چوب کلفتی می رفت و سردیگر چوب که کودک عملیات خود را بر فراز آن انجام می داد در میان کمربند محکمی که بر روی شکم شخص زورمند بسته شده بود قرار داشت و در همین زمان که عملیات بندبازی شروع می گردید شخص سومی که ضربی به زیر بغل داشت آهنگ هایی را زمزمه می کرد و بر روی ضرب می نواخت .


الک دولک بازی
الک دولک بازی که تا این اواخر هم به وسیله کودکان محلات تهران بازی می شد . بازی جالبی بود که بچه های محل و حتی بزرگسالان خود را به آن مشغول می داشتند . این بازی چنین بود که طبق قرعه انداختن شخص چوب کلفتی را به دست می گرفت و چندین چوب کوتاه را بر روی دو آجر یا دو سنگ قرار می داد و به وسیله چوب ضخیم و بلند ، چوب کوچک را به فضا پرتاب کرده و ضربه شدیدی بر آن وارد می آورد و بازیکنان که با فاصله قرار داشتند اگر چوب کوتاه را می گرفتند برنده شده و به جای بازیکن نخست می رفتند و این دور تسلسل همچنان ادامه می یافت .


بادبادک
اختراع بادبادک به دنبال مشاهده اولین هواپیما که در فضای تهران به پرواز درآمد . قدم به عرصه وجود گذاشت . بچه ها بادبادک را که عبارت بود از یک زرورق نازک با چوب های نی بود که میانش را به نخ بلندی بسته بوند به هوا می فرستادند و وقتی در جریان باد قرار می گرفت شروع به اوج گرفتن می کرد . گاهی به دم این بادبادک ها فانوس نورانی می بستند که وقتی شب به فضا فرستاده می شد با نور خود منظره جالبی را تشکیل می داد . در چهار گوشه بادبادک ها گوشواره هایی هم از کاغذ متصل می کردند که بر زیبایی آنها افزوده می شد .
  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا